هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و فراق می‌نالد و از بی‌قراری خود می‌گوید. او عشق خود را چنان شدید توصیف می‌کند که حتی سنگ‌های سخت نیز تحت تأثیر آن نرم می‌شوند. شاعر معشوق را فراتر از ماه و ستارگان می‌داند و از جمال و کشش او سخن می‌گوید. در پایان، شاعر از معشوق می‌خواهد که از آتش دل سوخته‌اش دوری کند تا آسیبی نبیند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و استفاده از استعاره‌های پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و فراق نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی دارد.

غزل شمارهٔ ۳۶۴

به کجا روم ز دردت؟ چه دوا کنم؟ چه چاره؟
که هزار باره خون شد جگر هزار پاره

منم و ز عشق دردی، که اگر به کوه گویم
به خدا که نرم گردد دل سخت سنگ خاره

به دو دیده کی توانم که رخ تو سیر بینم؟
دو هزار دیده خواهم که تو را کنم نظاره

مه من، ز جمع خوبان به کسی تو را چه نسبت؟
تو زیاده ای ز ماه و دگران کم از ستاره

ز برای کشتن من چو بسست چشم شوخت
ز چه می کشند خنجر مژه ها ز هر کناره؟

چو غنیمت‌ست خوبی به کرشمه جلوه ای کن
که به عالم جوانی نرسد کسی دوباره

دل خسته هلالی، چو بسوختی حذر کن
که مباد از آتش او برسد به تو شراره
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۶۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.