هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر احساسات شاعر از فراق و دوری معشوق است. او از روزهای خوش گذشته یاد میکند که معشوق با وجود جفاها، در کنارش بود. شاعر از درد فراق و بیتوجهی معشوق شکایت دارد و آرزو میکند که ای کاش معشوق او را رها نمیکرد. همچنین، او از بیمهری معشوق و فراموش شدن توسط او گله میکند و به روزهایی اشاره میکند که معشوق گاهی به او توجهی میکرد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل موضوعات عاشقانه عمیق و احساسات پیچیدهای مانند فراق و اندوه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک یا مناسب نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم شعری کلاسیک ممکن است برای سنین پایین دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۳۸۵
رفتی، ای ماه، که از مهر وفا میکردی
کاش! میبودی و صد گونه جفا میکردی
از تو روزی که بصد درد جدا می گشتم
کاشکی! بند من از بند جدا میکردی
کارم از چاره گذشتست، طبیبا، برخیز
پیش ازین درد مرا کاش! دوا میکردی
یارب، آن روز کجا شد که تو از گوشه چشم
گاه گاهی نظری جانب ما میکردی؟
شاه خوبانی و فکر من و درویشت نیست
وه! چه میبود که پروای گدا میکردی؟
چون ترا طاقت آزار نبودست، ای دل
میل خوبان دلازار چرا میکردی؟
ای خوش آن روز، هلالی، که بخلوتگه ناز
یار دشنام تو میگفت و دعا میکردی
کاش! میبودی و صد گونه جفا میکردی
از تو روزی که بصد درد جدا می گشتم
کاشکی! بند من از بند جدا میکردی
کارم از چاره گذشتست، طبیبا، برخیز
پیش ازین درد مرا کاش! دوا میکردی
یارب، آن روز کجا شد که تو از گوشه چشم
گاه گاهی نظری جانب ما میکردی؟
شاه خوبانی و فکر من و درویشت نیست
وه! چه میبود که پروای گدا میکردی؟
چون ترا طاقت آزار نبودست، ای دل
میل خوبان دلازار چرا میکردی؟
ای خوش آن روز، هلالی، که بخلوتگه ناز
یار دشنام تو میگفت و دعا میکردی
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.