هوش مصنوعی: شاعر در این متن از غم و اندوه دوری از معشوق می‌گوید و با پرسش‌های مکرر از جایگاه و حال معشوق در زمان غیبتش، درد فراق را بیان می‌کند. او از شب‌های تاریک بدون معشوق و دل‌سوختگی‌اش می‌نالد و آرزوی بازگشت و حضور معشوق را دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی و شناخت ادبیات کلاسیک دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۳۸۷

دوشینه کجا رفتی و مهمان که بودی؟
دل بی تو بجان بود، تو جانان که بودی؟

این غصه مرا کشت که: غمخوار که گشتی؟
وین درد مرا سوخت که: درمان که بودی؟

با خال سیه مردم چشم که شدی باز؟
با روی چو مه شمع شبستان که بودی؟

ای دولت بیدار، بپهلوی که خفتی؟
وی بخت گریزنده، بفرمان که بودی؟

شوری بدل سوخته افتاد، بفرما:
امشب نمک سینه بریان که بودی؟

من با دل آشفته چه دانم که: تو امشب
جمعیت احوال پریشان که بودی؟

دور از تو سیه بود شب تار هلالی
ای ماه، تو خورشید درخشان که بودی؟
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.