هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه بیانگر آرزوهای شاعر برای نزدیکی بیشتر به معشوق است. او از دوری یار و نبودنش در کنار خود شکایت میکند و آرزو میکند که ای کاش معشوق بیشتر با او بود، قدرش را بیشتر میدانستند و شرایط به گونهای دیگر بود تا بتواند عشقش را بیان کند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین برخی از اشارات عرفانی و احساسی نیاز به بلوغ فکری دارد.
غزل شمارهٔ ۴۰۲
یار دور از صحبت اغیار بودی کاشکی!
گه گهی با عاشق خود یار بودی کاشکی!
چون توان گفتن که: جورت کاش! بودی اندکی؟
اندکی بود این قدر، بسیار بودی کاشکی!
ذره را فی الجمله قدری هست پیش آفتاب
قدر من پیشت همان مقدار بودی کاشکی!
هر گل از روی تو یادم داد و آتش زد بدل
این همه گلها که دیدم خار بودی کاشکی!
یار دوش آمد ببالین من و من بی خبر
بخت خواب آلود من بیدار بودی کاشکی!
دی بدیواری فگندی سایه، من مردم ز رشک
قالب من خاک آن دیوار بودی کاشکی!
رفتی و درد هلالی همچنان ناگفته ماند
عاشقان را قوت گفتار بودی کاشکی!
گه گهی با عاشق خود یار بودی کاشکی!
چون توان گفتن که: جورت کاش! بودی اندکی؟
اندکی بود این قدر، بسیار بودی کاشکی!
ذره را فی الجمله قدری هست پیش آفتاب
قدر من پیشت همان مقدار بودی کاشکی!
هر گل از روی تو یادم داد و آتش زد بدل
این همه گلها که دیدم خار بودی کاشکی!
یار دوش آمد ببالین من و من بی خبر
بخت خواب آلود من بیدار بودی کاشکی!
دی بدیواری فگندی سایه، من مردم ز رشک
قالب من خاک آن دیوار بودی کاشکی!
رفتی و درد هلالی همچنان ناگفته ماند
عاشقان را قوت گفتار بودی کاشکی!
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۰۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.