هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی بیانگر عشق و преданیت شاعر به معشوق است. شاعر خود را بنده و معشوق را پادشاه میخواند و از زیبایی و خوبیهای معشوق سخن میگوید. او ابراز میکند که جز معشوق کسی را در دل ندارد و امیدوار است که این عشق پایدار بماند. شاعر از معشوق میخواهد که به او توجه کند و با لطف با او رفتار نماید.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات نیاز به تفسیر دارند که برای گروه سنی بالاتر مناسبتر است.
غزل شمارهٔ ۴۰۵
اگر بلطف بخوانی وگر بجور برانی
تو پادشاهی و ما بنده توایم، تو دانی
ترا، اگر چه نیاز کسی قبول نیفتد
من از جهان بتو نازم که نازنین جهانی
بهر کسی که نشستی مرا بخاک نشاندی
دگر بکس منشین، تا بر آتشم ننشانی
بهر کجا که رسیدم ز خوبی تو شنیدم
چو روی خوب تو دیدم هنوز بهتر از آنی
بغیر جان دگری نیست در دل تنگم
امید هست که آن هم نماند و تو بمانی
طریق مهر تو ورزم بهر صفت که توانم
تو نیز مرحمتی کن بآن قدر که توانی
ز روی شوق هلالی هوای بزم تو دارد
درین هوس غزلی گفت، تا بلطف بخوانی
تو پادشاهی و ما بنده توایم، تو دانی
ترا، اگر چه نیاز کسی قبول نیفتد
من از جهان بتو نازم که نازنین جهانی
بهر کسی که نشستی مرا بخاک نشاندی
دگر بکس منشین، تا بر آتشم ننشانی
بهر کجا که رسیدم ز خوبی تو شنیدم
چو روی خوب تو دیدم هنوز بهتر از آنی
بغیر جان دگری نیست در دل تنگم
امید هست که آن هم نماند و تو بمانی
طریق مهر تو ورزم بهر صفت که توانم
تو نیز مرحمتی کن بآن قدر که توانی
ز روی شوق هلالی هوای بزم تو دارد
درین هوس غزلی گفت، تا بلطف بخوانی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۰۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.