هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از معشوق می‌خواهد که به جای خشم و عتاب، با کرشمه‌اش دنیا را زیر و رو کند. شاعر خود را مانند کسی توصیف می‌کند که شراب خورده و خنجر به دست گرفته تا سینه‌اش را بشکافد و دلش را کباب کند. او از ترس شکسته شدن توبه‌اش توسط معشوق می‌ترسد و از معشوق می‌خواهد که او را از خود نراند. در پایان، شاعر به خود هلالی خطاب می‌کند و می‌گوید که او خود را برای ذره‌ای امید به آفتاب می‌سوزاند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و رنج‌های ناشی از عشق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌هایی مانند شراب و خنجر ممکن است نیاز به بلوغ فکری برای درک صحیح داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۴۰۷

چه حاجتست که گه خشم و گه عتاب کنی؟
کرشمه ای بنما، تا جهان خراب کنی

شراب خورده و خنجر کشیده آمده ای
که سینه ام بشکافی، دلم کباب کنی

چه غم که توبه من بشکنی؟ از آن ترسم
که دور من چو رسد توبه از شراب کنی

بروز واقعه ما را ز کوی خویش مران
چو می رویم چه حاجت که اضطراب کنی؟

هلالی، این همه از دست خویش می سوزی
که ذره ای و تمنای آفتاب کنی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۰۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.