هوش مصنوعی: شاعر از بی وفایی در میان خوبان شکایت دارد و بیان می‌کند که حتی با تلاش برای نزدیکی، همچنان احساس بیگانگی می‌کند. او از جدایی از معشوق و رنج ناشی از رقبای عشقی می‌نالد و از بخت بد خود گله می‌کند. شاعر در نهایت عشق را فراتر از نام و ننگ می‌داند و خود را گدای کوی معشوق می‌خواند، اما این گدایی را برای خود مایه افتخار می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از عبارات مانند «رندی و پارسایی» ممکن است برای سنین پایین‌تر قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۴۱۹

چون در میان خوبان رسمیست بی وفایی
بیگانگی ازیشان بهتر از آشنایی

هر روز با خود ار چه میسازم آشنایت
خود را چو روز اول بیگانه مینمایی

جان منست جانان، تا او جدا شد از من
جان هم ز تن جدا شد، فریاد ازین جدایی!

افتاده ام ز وصلش در محنت رقیبان
دولت مرا نسازد، ای بخت بد، کجایی؟

در کوی عشقبازی از نام و ننگ بگذر
با یکدگر نزیبد رندی و پارسایی

تا دیده ام، هلالی، خود را گدای کویش
سلطان وقت خویشم، خوش وقت این گدایی!
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۱۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.