هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از شکستن عهد توبه و نشستن در خرابات به خاطر معشوق سخن می‌گوید. او خود را در صف پرستندگان خورشید قرار داده و با بستن زنّار (کمربند مخصوص زرتشتیان) نشان می‌دهد که خورشیدپرست است. شاعر از معشوق می‌خواهد که او را ببندد و حد بزند، چرا که از هجران معشوق دیوانه و از عشق او مست است. او از معشوق می‌پرسد که چرا از دیوانگی و مستی او می‌گریزد، در حالی که در هر حال از او گذری ندارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و تصوفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به خرابات و مستی ممکن است نیاز به توضیح و درک بیشتری داشته باشد که برای سنین پایین مناسب نیست.

شمارهٔ ۳۲

مشکن صنما عهد که من توبه شکستم
وز بهر تو درکنج خرابات نشستم

اندر صف خورشید پرستان شدم اینک
زیراکه میان سخت به زنّار ببستم

پیش تو برم سجده میان بسته به زنّار
تا خلق بدانند که خورشید پرستم

بندم کن و حدّم بزن ای شحنهٔ خوبان
کز هجر تو دیوانه و از عشق تو مستم

از مستی و دیوانگی من چه گریزی
کز تو گذرم نیست بهرحال که هستم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.