۲۳۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۴

دلم را یاری از یاری ندیدم
غمم را هیچ غمخواری ندیدم

به قاف عشق بر سیمرغ شادی
اگر دیدی تو من باری ندیدم

امید راحتی اندر که بندم
کزو در حال آزاری ندیدم

دلم را با دهانت کاری افتاد
کز آن در بسته‌تر کاری ندیدم

به هر بادی شود زلف تو از جای
به سان او سبکباری ندیدم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.