۴۸۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶

توبه بشکستند ما را برسرجمع آشکارا
برسرجمع آشکارا توبه بشکستند ما را

خسرو فرخنده انجم حکم کرد و کرد پی گم
دیگری را این تحکّم زهره کی بودی و یارا

متقّی مخمر نشاید کارها را وقت باید
از لعاب اطلس نیاید جز به تدریج و مدارا

چون چنین افتاد سرده جامه ای پر بر کفم نه
بعد از این ترتیبکی ده کارک این بینوا را

هم به غایت شرمسارم هم قیامت در خمارم
چاره ی دیگر ندارم چاره ای در ده نگارا

صد بلا بر من گمارد عشق و یک جو غم ندارد
تا ملامت طاقت آرد کو دلی چون سنگ خارا

کی پذیرد استقامت اضطراب این قیامت
الندامت الندامت ای مسلمانان خدا را

عیب خود باید بدیدن پس زبان در ما کشیدن
ستر خود باید دریدن تا شود روشن شما را

بر نزاری عیب کردن رنج بیهوده ست بردن
خون رز دارد به گردن چون بگرداند قضا را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.