۳۷۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۳

در خرابات گدایان ز سر ناز میا
نشنیدی و ندیدی برو و باز میا

زینهار از تو که با ساز مخالف نروی
راست می ساز چو بازآیی ناساز میا

راه ما تا نکنی قطع مقامات مپوی
کوی ما تا نشوی خانه برانداز میا

جای در باختگان است و بد انداختگان
در مقامرکده بی حرمت و اعزاز میا

کنج ما گنج نهان است در او بنهفته
سوی ما تا نشوی معتمد راز میا

تا سرافرازی و گردن کشی از ما دوری
پس بنه گردن تسلیم و سرافراز میا

روی در کعبة وحدت نتوان با خود رفت
در چنین قافله با کثرت انباز میا

تا نخوانند به آن جا نتوانی رفتن
بر پی بانگ دعا باز خوش آواز میا

فاش مرغی است نزاری و چو بلبل بر گل
گو دگر بر سر این شاخ به پرواز میا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.