هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از مولانا یا شاعر دیگری از مکتب عرفانی است که به موضوعاتی مانند تسلیم در برابر عشق الهی، ترک غرور و خودخواهی، و پیوستن به راه حق می‌پردازد. شاعر از مخاطب می‌خواهد که از ناز و غرور دست بردارد، به جمع باختگان عشق بپیوندد، و با تسلیم و اخلاص به سوی وحدت حرکت کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، درک کامل این شعر نیاز به آشنایی با ادبیات عرفانی و اصطلاحات خاص آن دارد.

شمارهٔ ۶۳

در خرابات گدایان ز سر ناز میا
نشنیدی و ندیدی برو و باز میا

زینهار از تو که با ساز مخالف نروی
راست می ساز چو بازآیی ناساز میا

راه ما تا نکنی قطع مقامات مپوی
کوی ما تا نشوی خانه برانداز میا

جای در باختگان است و بد انداختگان
در مقامرکده بی حرمت و اعزاز میا

کنج ما گنج نهان است در او بنهفته
سوی ما تا نشوی معتمد راز میا

تا سرافرازی و گردن کشی از ما دوری
پس بنه گردن تسلیم و سرافراز میا

روی در کعبة وحدت نتوان با خود رفت
در چنین قافله با کثرت انباز میا

تا نخوانند به آن جا نتوانی رفتن
بر پی بانگ دعا باز خوش آواز میا

فاش مرغی است نزاری و چو بلبل بر گل
گو دگر بر سر این شاخ به پرواز میا
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.