هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی و انتقادی است که در آن شاعر به بیان تجربههای خود در مواجهه با محتسب (ناظر شرعی) میپردازد. شاعر از مستی و بینقابی خود سخن میگوید و در مقابل، محتسب او را به دلیل رفتار ناصواب و غفلت از بهشت و جهنم سرزنش میکند. شاعر در پاسخ، خرابات (محل عیاشی) و احتساب (نظارت شرعی) را مقایسه میکند و معتقد است که خراباتیان حقیقت را بهتر درک میکنند. او همچنین به انتقاد از زاهدان ظاهری میپردازد و عشق حقیقی و ولایت را میستاید.
رده سنی:
18+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و انتقادی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، اشاره به مستی و خرابات ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب باشد. علاوه بر این، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیدهی عرفانی، فهم متن را برای سنین پایینتر دشوار میکند.
شمارهٔ ۷۰
آدینه مست مرا دید محتسب خراب
می آمدم برون ز خرابات مست بی نقاب
آغاز کرد بی هده گفتن کی ای فلان
از چون تویی خطاست چنین کار ناصواب
آدینه چون به مجلس واعظ نیامدی
نشنیدی از خطیب که چون می کند خطاب
ای فارغ از بهشت نمی بایدت نعیم
وی غافل از جحیم نمی ترسی از عقاب
گفتم که احتساب خراباتیان که کرد
هرگز که دید کوی خرابات و احتساب
گر راست بشنوی ز خراباتیان بسی
راغب تری به شرب سر از راستی متاب
بر من چه اعتراض کنی دفع خویش کن
کز خود برون نرفته به زهدت چه احتساب
اینک بهشت اگر به قضا داده ای رضا
وینک جحیم اگر طمعی داری از شراب
از مجلسی چه می کنم اینجا که می کنند
هر دم روایتی درگر از آیت عذاب
من در بهشتِ مجلسِ اصحاب می خورم
بر بانگ چنگ و ضرب دف و نغمه ی رباب
آن جا نه جای تست نه میخانه راه تو
زهّاد را پدید بود مرجع ومآب
آن ها که سر به دنیی و دین درنیاورند
حلاج وار طوق ندانند از طناب
کردند اعتصام به حبل الله و زدند
دست وفا به دامان اولاد بوتراب
بی بال مانده ای نتوانی پرید از آنک
ناممکن است جلوه ی طاووس از غراب
مثل تو پاک تن نبد آن قوم پاکباز
گنجشک را رسد که کند پنجه با عقاب
ایشان منزّه اند و تو موقوف نام وننگ
ای گاو لاغری مفگن خر در این خلاب
منگر به عاشقان به حقارت که می کنند
شیران نر زه معرکه ی عشق اجتناب
افسرده را چه غم که نزاری در آتش است
ای دست گیر هان که ز سر درگذشت آب
یارب تو آگهی که محبّ ولایتم
روز جزا به قدر محبان دهم ثواب
می آمدم برون ز خرابات مست بی نقاب
آغاز کرد بی هده گفتن کی ای فلان
از چون تویی خطاست چنین کار ناصواب
آدینه چون به مجلس واعظ نیامدی
نشنیدی از خطیب که چون می کند خطاب
ای فارغ از بهشت نمی بایدت نعیم
وی غافل از جحیم نمی ترسی از عقاب
گفتم که احتساب خراباتیان که کرد
هرگز که دید کوی خرابات و احتساب
گر راست بشنوی ز خراباتیان بسی
راغب تری به شرب سر از راستی متاب
بر من چه اعتراض کنی دفع خویش کن
کز خود برون نرفته به زهدت چه احتساب
اینک بهشت اگر به قضا داده ای رضا
وینک جحیم اگر طمعی داری از شراب
از مجلسی چه می کنم اینجا که می کنند
هر دم روایتی درگر از آیت عذاب
من در بهشتِ مجلسِ اصحاب می خورم
بر بانگ چنگ و ضرب دف و نغمه ی رباب
آن جا نه جای تست نه میخانه راه تو
زهّاد را پدید بود مرجع ومآب
آن ها که سر به دنیی و دین درنیاورند
حلاج وار طوق ندانند از طناب
کردند اعتصام به حبل الله و زدند
دست وفا به دامان اولاد بوتراب
بی بال مانده ای نتوانی پرید از آنک
ناممکن است جلوه ی طاووس از غراب
مثل تو پاک تن نبد آن قوم پاکباز
گنجشک را رسد که کند پنجه با عقاب
ایشان منزّه اند و تو موقوف نام وننگ
ای گاو لاغری مفگن خر در این خلاب
منگر به عاشقان به حقارت که می کنند
شیران نر زه معرکه ی عشق اجتناب
افسرده را چه غم که نزاری در آتش است
ای دست گیر هان که ز سر درگذشت آب
یارب تو آگهی که محبّ ولایتم
روز جزا به قدر محبان دهم ثواب
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.