هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر به یاد شبهای خوش گذشته میافتد و از درد هجران و فراق یار مینالد. او با تصاویر شعری مانند تب، اشک ریختن مانند پروین، و یادآوری صدای یار، احساسات خود را بیان میکند. شعر با امید به پایان شب هجران و رسیدن به وصال پایان مییابد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۱۰۰
یاد باد آن شب که خوش کردم شبت
گر چه ناخوش کرده بد آن شب تبت
کاسه ی تب خال بر می داشتم
نفیِ تهمت را به دندان از لبت
غایبی از چشم و در گوشم بماند
هم چنان آوازِ یا رب یاربت
یاد باد آن شب که مجلس روز کرد
عکسِ نورِ با فروغِ غبغبت
هم چو پروین اشک می ریزم ز چشم
در فراقِ زلفِ هم چون عقربت
سروبستان را تفرّج می کنم
از پی بالایِ شنگِ شبشبت
جان نخواهد برد می دانم چو روز
از شب هجران نزاری عاقبت
گر چه ناخوش کرده بد آن شب تبت
کاسه ی تب خال بر می داشتم
نفیِ تهمت را به دندان از لبت
غایبی از چشم و در گوشم بماند
هم چنان آوازِ یا رب یاربت
یاد باد آن شب که مجلس روز کرد
عکسِ نورِ با فروغِ غبغبت
هم چو پروین اشک می ریزم ز چشم
در فراقِ زلفِ هم چون عقربت
سروبستان را تفرّج می کنم
از پی بالایِ شنگِ شبشبت
جان نخواهد برد می دانم چو روز
از شب هجران نزاری عاقبت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.