۴۱۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۰

یاد باد آن شب که خوش کردم شبت
گر چه ناخوش کرده بد آن شب تبت

کاسه ی تب خال بر می داشتم
نفیِ تهمت را به دندان از لبت

غایبی از چشم و در گوشم بماند
هم چنان آوازِ یا رب یاربت

یاد باد آن شب که مجلس روز کرد
عکسِ نورِ با فروغِ غبغبت

هم چو پروین اشک می ریزم ز چشم
در فراقِ زلفِ هم چون عقربت

سروبستان را تفرّج می کنم
از پی بالایِ شنگِ شبشبت

جان نخواهد برد می دانم چو روز
از شب هجران نزاری عاقبت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.