هوش مصنوعی: شاعر در این متن از ناکامی‌ها و ناامیدی‌های خود در زندگی می‌گوید و از بخت بدی که همواره همراه او بوده شکایت می‌کند. او از دوری دوست و نرسیدن به آرزوهایش می‌نالد و بخت را مقصر اصلی می‌داند. شاعر احساس می‌کند که تلاش‌هایش بی‌فایده بوده و بخت نه تنها به او کمک نکرده، بلکه او را مسخره نیز می‌کند. در پایان، شاعر به این نتیجه می‌رسد که باید از تکیه کردن به بخت دست بردارد و خود را به دست زمانه بسپارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، لحن یأس‌آلود و ناامیدانه‌ی شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین و نامناسب باشد.

شمارهٔ ۱۰۳

چه باشد ار دهدم روزگار چندان بخت
که روی دوست ببینم، دریغ کو آن بخت

گذشت عمر و برون نامد از وبال اختر
فرو شدیم به درد و نکرد درمان بخت

به سوز ناله و فریاد من نشد بیدار
دمی ز خواب تغافل زهی تن آسان بخت

نه بخت آن‌که کند توبه از فضولی دل
نه روی آن‌که شود بعد از این به سامان بخت

چگونه جمع بود خاطرم که می‌بینم
چو زلف دوست سر آسیمه و پریشان بخت

چنان نزار شدم در فراق دوست که عقل
دو چشم خیره بماند از من گریزان بخت

ستیزه می‌کند و می‌رود به طنّازی
ز دور بر من عاجز به خیره خندان بخت

ز بخت چند کنم استعانت اندر عشق
هنوز باش کزین ورطه چون برد جان بخت

نزاریا چو چنین شد صلاح دانی چیست؟
که امتحان نکنی عهد سست‌ پیمان بخت

ز خویشتن به در آی و به خویشتن بگذار
زمانه را و ازین بیشتر مرنجان بخت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.