هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و ارادت خود به یار سخن میگوید، از رنجهای عاشقانه و اشتیاق دیدار مینالد، و به بدگویان پاسخ میدهد که مهرش از دلش بیرون نمیرود. همچنین، او بر ایمان و دوستی دیرینه تأکید میکند و از یار میخواهد که به او توجه کند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و عرفانی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و احساسی دارد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۱۱۸
ای یار برشکسته از ما این چه عادت است
آخر بیا که روی تو دیدن سعادت است
بیمار رنج برده ی دیرینهی توام
ما را چنان بپرس که شرط عیادت است
خود اشتیاق روی تو از هر چه در خیال
ممکن بود که شرح پذیرد زیادت است
مشنوکه مهرت از دل تنگم برون رود
بدگوی را هر آینه تخلیط عادت است
ایمانی من درست به بالای چست تست
در نفی لا نه اول حرف شهادت است
دیرینه دوستی تو هم راه جان ماست
ما راز بدو کون به تو این ارادت است
گر می کشد نزاری و گرمی نوازدت
تو مستفید باش که زو استفادت است
آخر بیا که روی تو دیدن سعادت است
بیمار رنج برده ی دیرینهی توام
ما را چنان بپرس که شرط عیادت است
خود اشتیاق روی تو از هر چه در خیال
ممکن بود که شرح پذیرد زیادت است
مشنوکه مهرت از دل تنگم برون رود
بدگوی را هر آینه تخلیط عادت است
ایمانی من درست به بالای چست تست
در نفی لا نه اول حرف شهادت است
دیرینه دوستی تو هم راه جان ماست
ما راز بدو کون به تو این ارادت است
گر می کشد نزاری و گرمی نوازدت
تو مستفید باش که زو استفادت است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.