۳۰۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۸

ای یار برشکسته از ما این چه عادت است
آخر بیا که روی تو دیدن سعادت است

بیمار رنج برده ی دیرینهی توام
ما را چنان بپرس که شرط عیادت است

خود اشتیاق روی تو از هر چه در خیال
ممکن بود که شرح پذیرد زیادت است

مشنوکه مهرت از دل تنگم برون رود
بدگوی را هر آینه تخلیط عادت است

ایمانی من درست به بالای چست تست
در نفی لا نه اول حرف شهادت است

دیرینه دوستی تو هم راه جان ماست
ما راز بدو کون به تو این ارادت است

گر می کشد نزاری و گرمی نوازدت
تو مستفید باش که زو استفادت است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.