هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد فراق یاران و دوستان قدیمی می‌نالد و رنج ناشی از این جدایی را توصیف می‌کند. او از شماتت دشمنان و رنج‌های عشق سخن می‌گوید، اما با این حال، عشق را امری پاک و فراتر از عقل می‌داند. شاعر به صبر و تحمل در برابر مشکلات عشق تأکید دارد و از یأس و ناامیدی دوری می‌جوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۶۶

دریغ نیست وجودم که در عذاب الیم است
دریغ صحبت یاران و دوستان قدیم است

بسی مفارقت افتد میان اهل مودت
ولی شماتت اعدا ز هر کنار عظیم است

چو در حضور بود خاطر از فراق نترسم
قتیل تیغ بلا را ز تیر مرگ چه بیم است

گرم دو دیده بدوزند روی دوست ببینم
که اندرون مصفا چو دست پاک کلیم است

حجاب عقل محال است عشق را که بپوشد
چنان که نافة در جیب و طبل زیر گلیم است

مگر صفا ز گریبان یوسفم به در آید
که بوی پیرهن است آن که می دمد نه نسیم است

به بوستان همه کس مایل تفرج و بر ما
نه بوستان که جهان بی وجود دوست جحیم است

مزید دولت آن مقبلی که بخت مطیعش
بر آستانه صاحب دلی چو خاک مقیم است

رقیب را که چنین منع می میکند ز حبیبم
دگر رقیب نمیخوانمش که دیو رجیم است

چرا صبور نباشم مشنّعِ متهتّک
محل راز نداند که مرد عشق حلیم است

ز سنگ خون بچکد گر به دوست باز نمایم
که در فراق چو خون میخورم خدای علیم است

ز دوستان به ملامت نه ممکن است ملالت
دوای درد نزاری خلاف رای حکیم است
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.