۲۸۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۸

یارب مرا خلاص ده از هر چه غیر توست
تا جز تو را نبایدم الّا هم از تو جست

هرچند بر قضای توام نیست اطّلاع
تا بر سرم چه حکم قضا کرده ای نخست

در خویش یافتم ز تو چیزی و هم به خویش
نتوانمی به شرح و بیان کردنش درست

دانم که هیچ نیست به خود هیچکس ولیک
خود را به یک حساب نباید گرفت سست

چون بندگان معتقد از فرط اتحاد
باید کمر به بندگی خواجه بست چست

تا ذکر و فکر هر دو به هم متحد شوند
اقلام سوخت باید و دفتر به آب شست

او را از او طلب کن و او را به او شناس
اینجا نهال معرفت از بیخ اصل رست

کاریست اوفتاده و باری نزاریا
تن دار باش و ثابت و مردانه باش و رست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.