هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر احساسات شاعر نسبت به معشوق است. او از درد فراق، سوزش دل، و عشق بی‌پایان خود می‌گوید. شاعر در عشق رازدار است و در هجران ناشکیبا. او زیبایی‌های معشوق را با تصاویر شاعرانه مانند ماه خجل، سرو خرامان، و زلف همچو شست توصیف می‌کند. شعر با توصیف نگاه معشوق و اثرات آن بر شاعر به پایان می‌رسد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات شاعرانه نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی برای درک کامل دارد.

شمارهٔ ۲۰۸

دستم نمی دهد که بدارم ز یار دست
او پای درکشید و مرا کرد پای بست

سوزش به دل برآمد و راه نفس گرفت
عشقش ز در درآمد و در کنج جان نشست

در عشق رازپوشم و معشوق پرده سوز
در هجر ناشکیبم و دل بر جفاپرست

گر ناسزاش دانم و گویم که هست نیست
ور بی وفاش خوانم و گویم که نیست هست

ای چشم عقل خسته ی آن غمزه ی چو تیر
وی پای خلق بسته ی آن زلف همچو شست

بر آسمان ز طلعت روی تو مه خجل
در بوستان ز قامت چست تو سرو پست

وصل تو جان دل شده را مایه ی حیات
هجر تو حلق غم زده را تخمه ی کبست

به زین نگاه کن به نزاری چو ناگهش
مست تمام کردی از آن چشم نیم مست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.