هوش مصنوعی: شاعر در این متن از دردها و رنج‌های درونی خود می‌گوید. او احساس تنهایی می‌کند و تنها قلم و خیالش را همدم خود می‌داند. وفا را بی‌نشان و جفا را بی‌شمار توصیف می‌کند و از غمی می‌گوید که همیشه با اوست. در پایان نیز به تغییر حال خود از نزاری به زاری اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم پیچیده‌تر مانند 'سودای دماغ' و 'خیالم رازدارست' نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۲۱۹

گر از دل باز گویم بیقرار است
وگر از دیده خونش در کنارست

اگر عقل است سودای دماغ است
وگر خاطر پریشان روزگارست

نه روزم جز قلم کس همزبان است
نه شب الّا خیالم راز دارست

مگر هم سایه بامن همنشین است
مگرهم ناله با من سازگارست

وفا از هرکه جویم بی نشان است
جفا از هرکه گویم بیشمارست

عفا اللّه غم که با من در همه حال
میان آب و آتش یار غارست

نزاری پیش از این بودی به زاری
کنون باری به زاری های زارست
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.