۳۰۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۲۴

یک نفس با همدمی از هردو عالم خوش ترست
کنج خلوت خانه ای از ملکت جم خوش ترست

صحبت نامحرمان ناخوش تر از جان کندن است
آه از محرم که او جان یارمحرم خوش ترست

گرچه ما تنها نشینانیم و تنهائی خوش است
لیک گر یاری بود با یارهمدم خوش ترست

ساقیا رطل دمادم برزن و دم برمزن
کز طریق بیخودی رطل دمادم خوش ترست

یک قدح صاف صبوحی خوش تر از ملک دو کون
ور همه یک کوزه ی دردی بود هم خوش ترست

سوگوارانیم کز مشرق به ارض افتاده ایم
مرد عشرت نیستیم اینجا که ماتم خوش ترست

غم به ما شاد است و ما دیوانگان عالمیم
شادی دیوانگان ، دیوانه خرّم خوش ترست

عاشقانِ بی غرض خوانند مارا لاجرم
نیک با بد بهتر است و نوش با سم خوش ترست

مرهم جان نزاری زخم باید زخم عشق
زخم کز بازوی عشق آید ز مرهم خوش ترست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.