۴۱۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۵۷

اقبال قاصدی که رسد از جنابِ دوست
فرخنده طالعی که ببوسم خطابِ دوست

ای پیک اگر هزار مهم فوت می‌شود
چندان مرو که باز نویسم جوابِ دوست

گر دوست را به خونِ محبّان ارادت است
گردن نهیم و سر نکشیم از صوابِ دوست

با دشمنان که غاشیهء جهل می‌کشند
گو دستِ ما و دولتِ پا و رکابِ دوست

ای ساقی مسیح صفت بهرِ تشنگان
جامی فرست تا بچشند از شراب دوست

در سینه حاضرست گر از دیده غایب است
بر دوستان حجاب نباشد نقابِ دوست

حوضِ بهشت و سایهء طوبا چه می‌کنم
گر پرتوی به ما رسد از آفتابِ دوست

مقری به بام بر شو و قامت بزن بگوی
کز قبله کرد روی نزاری به بابِ دوست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.