هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر درد فراق و اشتیاق به وصال دوست است. شاعر از دوست میخواهد که به عهد خود وفا کند و ترحمی بر دلهای خسته داشته باشد. او از تضادها و وحدت میان خود و دوست سخن میگوید و تأکید میکند که حتی در صورت تفاوتهای ظاهری، وحدت معنوی بین آنها وجود دارد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آنها ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد. همچنین، برخی از عبارات نیاز به تفسیر و دانش ادبی دارند که مناسب سنین بالاتر است.
شمارهٔ ۲۷۳
به جان رسید دلم در فراق هان ای دوست
ترحّمی کن اگر هیچ می توان ای دوست
اگر تو برشکنی دشمنان به کام رسند
به دوستی که مکن ترکِ دوستان ای دوست
بر آن قرار برفتی که زود بازآیی
بیا به قول وفا کن بدین نشان ای دوست
به وصل اگر زمیانِ توم کناری نیست
کنارِ من ز سرشک است تا میان ای دوست
خبر چه گویمت از جانِ خسته و دلِ تنگ
چو در کنارِ دلی در میانِ جان ای دوست
من از میان بروم چون تو در کنار آیی
من و تو مَجمعِ اضداد و یک مکان ای دوست
من و تو هر دو به هم شرک و وحدت اینت محال
و گر به شکل بوم با تو توأمان ای دوست
همان نزاریِ شوریدۀ توم زنهار
اگر مشابهتی گفتم الامان ای دوست
درونِ جانی و بل جانِ جان و می کوشم
که مدّعی نبرد بر من این گمان ای دوست
ترحّمی کن اگر هیچ می توان ای دوست
اگر تو برشکنی دشمنان به کام رسند
به دوستی که مکن ترکِ دوستان ای دوست
بر آن قرار برفتی که زود بازآیی
بیا به قول وفا کن بدین نشان ای دوست
به وصل اگر زمیانِ توم کناری نیست
کنارِ من ز سرشک است تا میان ای دوست
خبر چه گویمت از جانِ خسته و دلِ تنگ
چو در کنارِ دلی در میانِ جان ای دوست
من از میان بروم چون تو در کنار آیی
من و تو مَجمعِ اضداد و یک مکان ای دوست
من و تو هر دو به هم شرک و وحدت اینت محال
و گر به شکل بوم با تو توأمان ای دوست
همان نزاریِ شوریدۀ توم زنهار
اگر مشابهتی گفتم الامان ای دوست
درونِ جانی و بل جانِ جان و می کوشم
که مدّعی نبرد بر من این گمان ای دوست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.