هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از آرزوهای خود می‌گوید که شامل بازگشت به نشابور، نوشیدن شیره انگور، بودن در کنار دوست، و رهایی از رنج و درد است. او همچنین از عشق و رنج‌های ناشی از آن و حضور رقیب سخن می‌گوید. در پایان، اشاره‌ای به آوازه‌های نزاری مهجور از قهستان به خراسان دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج و حسرت ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۲۷۶

بار دگر هوایِ نشابورم آرزوست
بر کف گرفته شیرۀ انگورم آرزوست

خوش در کنارِ دوست میان نخ و نسیج
تا روز خفته در شبِ دیجورم آرزوست

او از پیِ عیادتِ من رنجه کرده پای
بنهاده دست بر دلِ رنجورم آرزوست

لولویِ زیرِ حُقّۀ لعلِ لبش نهان
پیدا ز حقّه لولویِ منشورم آرزوست

تا گوش من بگیرد و در حلق ریزدم
افتاده هالک و شده مخمورم آرزوست

آوازۀ رقیب که دردِ سرم ازوست
چون بانگِ نا خوشِ دهل از دورم آرزوست

می خواهمش به حلق در آویخته ز دار
نه نه دو نیم کرده به ساطورم آرزوست

از قهستان شده به خراسان زمان زمان
آوازۀ نزاریِ مهجورم آرزوست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.