۲۹۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۷۶

بار دگر هوایِ نشابورم آرزوست
بر کف گرفته شیرۀ انگورم آرزوست

خوش در کنارِ دوست میان نخ و نسیج
تا روز خفته در شبِ دیجورم آرزوست

او از پیِ عیادتِ من رنجه کرده پای
بنهاده دست بر دلِ رنجورم آرزوست

لولویِ زیرِ حُقّۀ لعلِ لبش نهان
پیدا ز حقّه لولویِ منشورم آرزوست

تا گوش من بگیرد و در حلق ریزدم
افتاده هالک و شده مخمورم آرزوست

آوازۀ رقیب که دردِ سرم ازوست
چون بانگِ نا خوشِ دهل از دورم آرزوست

می خواهمش به حلق در آویخته ز دار
نه نه دو نیم کرده به ساطورم آرزوست

از قهستان شده به خراسان زمان زمان
آوازۀ نزاریِ مهجورم آرزوست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.