۳۰۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۴۰

بر دست چون بود می و صبح و کنار کشت
با دوستان همدم و یاران خوش جهشت

گر بشنوی وگرنه به احکام معنوی
اینک کنار کوثر و اینک در بهشت

با جاهلان معامله در بحث معرفت
باشد چنان که بر سر جیحون زنند خشت

خرم وجود ساقی شب خیز خوش نشین
کز باقی شبانه به ما باقیی بهشت

ماییم و احتمال ملامت گر و وبال
نیکو خصال را چه تعلق به بد سرشت

گر حق نکو کند به جهودان خیبری
در اختصاص کعبه ی مطلق شود کنشت

بر عفو غافرست معوّل نه بر عمل
نزدیک ما چه خیر و چه شرّ و چه خوب و زشت

این نام بس مرا که خریدار یوسفم
من پای مرد دارم و آن زال دست رشت

آزاد کرده ایست نزاری ز ابتدا
وین شرط نامه کاتبِ وحی از ازل نوشت

جز پهلوی نشاید و تسلیم عشق را
در خورد پهلوی نبود مردم وبشت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.