هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر بیان میکند که از سرزنش و ملامت دیگران هراسی ندارد، چرا که جمال روز قیامت را به چشم دیده است. او توصیه میکند که اگر کسی خواهان دیدن این جمال باشد، باید از خودگذشتگی کند و به عشق الهی روی آورد. شاعر تأکید میکند که امید به وصال دوست (خدا) ضروری است و نثار کردن جان در این راه یک فریضه است. در نهایت، او اشاره میکند که اگر به هدف نهایی رسیدهای، نباید از سپری کردن عمر در این راه پشیمان باشی.
رده سنی:
16+
محتوا دارای مفاهیم عرفانی و مذهبی عمیق است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۳۶۵
مرا چه غم که مرا سرزنش کنند و ملامت
که من معاینه دیدم جمال روز قیامت
اگر تو نیز طلب گار آن شوی که ببینی
ز بود خود به در آیی کفایت است و کرامت
نه در میان بلایی که بر کنار ، پس این جا
مکن به هرزه طمع در بلای عشق سلامت
امید منقطع از وصل دوست شرط نباشد
بر آستان رجا از لوازم است اقامت
نثار کردن جان خود ضرورت است و فریضه
اگر به موجب شکرانه ور بود به غرامت
نزاریا نکنی التفات اگر چه شده ستی
میان خلق فضیحت به صد هزار علامت
تو را چو غایت مطلوب حاصل است و معین
به صرف کردن عمرت در این بلا چه ندامت
که من معاینه دیدم جمال روز قیامت
اگر تو نیز طلب گار آن شوی که ببینی
ز بود خود به در آیی کفایت است و کرامت
نه در میان بلایی که بر کنار ، پس این جا
مکن به هرزه طمع در بلای عشق سلامت
امید منقطع از وصل دوست شرط نباشد
بر آستان رجا از لوازم است اقامت
نثار کردن جان خود ضرورت است و فریضه
اگر به موجب شکرانه ور بود به غرامت
نزاریا نکنی التفات اگر چه شده ستی
میان خلق فضیحت به صد هزار علامت
تو را چو غایت مطلوب حاصل است و معین
به صرف کردن عمرت در این بلا چه ندامت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.