هوش مصنوعی: شاعر از فال گرفتن از قرآن در صبح و دریافت پاسخ مثبت می‌گوید. او از این سعادت سپاسگزار است و از بشارت‌های آن شادمان می‌شود. شاعر به یاد دوست و قاصدی که به سوی او فرستاده است، فالی می‌زند و امیدوار است که قاصد با خیر بازگردد. او نیازمندی خود را به دوست عرضه می‌کند و آرزو می‌کند که یادش بر زبان دوست جاری شود. شاعر به عشق و توجه دوست و یارش اشاره می‌کند و از اینکه بختش از خواب عدم برنخاسته، اظهار ناراحتی می‌کند. در نهایت، او از خیال جمال دوست و حضور همیشگی او در پیش چشمش سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات شعر کلاسیک فارسی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۳۹۳

مصحف به فال باز گرفتم ز بامداد
برفور السلام علیکم جواب داد

کردم از این سعادت کلی سپاس و شکر
گشتم از این بشارت عظما عظیم شاد

بختم از این نوید برآورد سر ز خواب
عقلم بر این دلیل اساسی دگر نهاد

بر نام قاصدی که فرستاده ام به دوست
فالی زدم که مقدم قاصد به خیر داد

من خود نیازمندی خود عرضه میکنم
هر روز چند بار به دست ، بر یدِ باد

این بس که یاد ما گذرد بر زبان دوست
ما را چه حد آن که از ایشان کنیم یاد

ما را ز دوستان خدا یک نظر تمام
آن است هر چه هست اگر تن دهی به داد

بختش دگر ز خواب عدم بر نداشت سر
هر کو ز چشم همت ایشان بیوفتاد

با خود نیامده ست نزاری مستمند
زان شب که یار مست کمینی برو گشاد

زان وقت باز عکس خیال جمال دوست
تا چشم باز کرد به پیشش برایستاد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.