هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از درد عشق و جفای معشوق سخن میگوید. شاعر از بیوفایی و سستنهادی یار شکایت کرده و رنج خود را از این عشق نافرجام بیان میکند. او همچنین به رفتارهای ناعادلانه و جادویی معشوق اشاره میکند و در نهایت از عشق و ایمان به خدا سخن میگوید.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند جفا و شکایت از معشوق نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد.
شمارهٔ ۴۰۰
دیر شد تا ز ما نکردی یاد
طرفه رسمی نهاده ای بنیاد
الله الله نمی کنی تقصیر
آفرین آفرین مبارک باد
توبه توبه ز یار بی آزارم
آوخ آوخ ز یار سست نهاد
آب سر می زنم بر آتش دل
خاک بر سر همی کنم چون باد
بر شکستی و عهد بشکستی
چه توان گفت چشم بد مرساد
با تو باری به باد بر دادم
جان شیرین به هرزه چون فرهاد
تا دگر عاشقان چگونه رهند
از جفای تو ظالم بیداد
کژ نشین راستگوی تا کی و کی؟
از تو بودیم یک نفس دل شاد
چند خون ریزی از خدای بترس
به تو جبریل وحی نفرستاد؟
عاشقان را به غمزه ی جادو
چشم بربسته ای زهی استاد
تا ترا لا اله الا الله
ای نزاری چه چشم زخم افتاد
طرفه رسمی نهاده ای بنیاد
الله الله نمی کنی تقصیر
آفرین آفرین مبارک باد
توبه توبه ز یار بی آزارم
آوخ آوخ ز یار سست نهاد
آب سر می زنم بر آتش دل
خاک بر سر همی کنم چون باد
بر شکستی و عهد بشکستی
چه توان گفت چشم بد مرساد
با تو باری به باد بر دادم
جان شیرین به هرزه چون فرهاد
تا دگر عاشقان چگونه رهند
از جفای تو ظالم بیداد
کژ نشین راستگوی تا کی و کی؟
از تو بودیم یک نفس دل شاد
چند خون ریزی از خدای بترس
به تو جبریل وحی نفرستاد؟
عاشقان را به غمزه ی جادو
چشم بربسته ای زهی استاد
تا ترا لا اله الا الله
ای نزاری چه چشم زخم افتاد
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.