هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و وفاداری بی‌قید و شرط خود به معشوق سخن می‌گوید. او تأکید می‌کند که دلش هرگز از یار برنمی‌گردد، حتی اگر مورد جور و ستم قرار گیرد. شاعر از معشوق می‌خواهد که سخنانش را ثبت کند تا ماجرای عشقشان در جهان باقی بماند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و صنایع ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۴۰۹

چه می کنم ز دلی کو ز یار برگردد
روا بود که چنان دل ز دیده در گردد

مرا نباشد از آن دل که گر به جان آید
ز جورِ دوست بنالد ز عهد برگردد

دلم ز پایِ تو ای دوست بر نتابد سر
اگر ز دستِ تو در پایِ غم به سر گردد

نگردد از تو دلم گر به خونش گردانی
مگر ز دیده فرو گردد از تو گر گردد

دلِ [مرا] دلِ آن کی بود معاذالله
که با تو گر جگرش خون کنی دگر گردد

نزاریا سخنت تازه دار و کاغذ و کلک
که خود حدیثِ تو اندر جهان سمر گردد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.