هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه از حسرت و ناامیدی در عشق سخن میگوید. شاعر بیان میکند که معشوق، با وجود زیبایی و ثروت، فاقد عشق و محبت واقعی است و دلبستگیهای ظاهری او ارزشی ندارد. همچنین، شاعر هشدار میدهد که نباید فریب ظواهر را خورد، چرا که عشق واقعی در این رابطه وجود ندارد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه و ناامیدی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده یا نامناسب باشد. همچنین، درک کامل این شعر نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی و شناختی دارد.
شمارهٔ ۴۲۰
جمادست آن که دل داری ندارد
یقین می دان که جان باری ندارد
تو آن منگر که صاحب دولت این جا
به جز عیش و طرب کاری ندارد
اگرچه ملک و مال و جاه دارد
ولی چون یارِ من یاری ندارد
ز من باور مکن گر چینِ زلفش
دلی در زیرِ هر تاری ندارد
ز من مشنو اگر از غمزۀ او
خرد در هر قدم خاری ندارد
چو از هر گوشه تُرکِ چشمِ مستش
نظر بر خونِ هشیاری ندارد
کمند اندازِ گیسویش به هر جا
رسن در حلقِ عیّاری ندارد
تو هم مشنو ز من گر این گواهی
به نزدیکِ تو مقداری ندارد
دروغ است این سخن گر از هر اعضا
نزاری نالۀ زاری ندارد
یقین می دان که جان باری ندارد
تو آن منگر که صاحب دولت این جا
به جز عیش و طرب کاری ندارد
اگرچه ملک و مال و جاه دارد
ولی چون یارِ من یاری ندارد
ز من باور مکن گر چینِ زلفش
دلی در زیرِ هر تاری ندارد
ز من مشنو اگر از غمزۀ او
خرد در هر قدم خاری ندارد
چو از هر گوشه تُرکِ چشمِ مستش
نظر بر خونِ هشیاری ندارد
کمند اندازِ گیسویش به هر جا
رسن در حلقِ عیّاری ندارد
تو هم مشنو ز من گر این گواهی
به نزدیکِ تو مقداری ندارد
دروغ است این سخن گر از هر اعضا
نزاری نالۀ زاری ندارد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.