هوش مصنوعی: این شعر از رنج‌های عاشقی و دردهای ناشی از عشق سخن می‌گوید. شاعر از فتنه‌ها، رنج‌ها و ملامت‌هایی که در راه عشق متحمل می‌شود، شکایت دارد اما در عین حال، عشق را ارزشمند می‌داند و حتی با وجود تمام سختی‌ها، آن را پذیرفته است. همچنین، اشاره‌ای به نادر بودن وصال معشوق و مقایسه‌ای بین عشق و پادشاهی دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج و محبت‌های عاشقانه برای سنین پایین مناسب نیست.

شمارهٔ ۴۷۶

چه محنت است که در عاشقی به ما نرسد
کجا رویم که صد فتنه در قفا نرسد

به رویِ ما همه رنجی رسید درغمِ دوست
مگر که راحتِ رویش به رویِ ما نرسد

فراغِ دل من از آن داشتم که یک چندی
که عشقِ او به سر و جانِ مبتلا نرسد

طمع به وصلِ چو اویی حماقتی ست عظیم
که پادشاهیِ عالم به هر گدا نرسد

اگر ز عشق ملامت به ما رسد چه عجب
بلا و سرزنشِ عاشقی کجا نرسد

ز هجر و وصل چه نقصان کمالِ مجنون را
اگر به خلوتِ لیلی رسید یا نرسید

نزاریا چو تو رفتند رهروان بسیار
که یک رونده در این ره به منتها نرسد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.