هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر عشق عمیق و ازلی شاعر به معشوق است. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، عمق احساسات خود را توصیف می‌کند. او از چشمان معشوق، موهایش، و ویژگی‌های ظاهری و اخلاقی او به نیکی یاد می‌کند و تأکید می‌کند که حتی پس از مرگ نیز بوی معشوق در جانش باقی خواهد ماند. شاعر همچنین از غیرت و حسادت خود سخن می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که روی خود را از نگاه‌های نامحرم بپوشاند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاشقانه عمیق و استفاده از استعاره‌های پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند غیرت و حسادت نیاز به درک بالاتری از روابط عاطفی دارند.

شمارهٔ ۴۸۹

مرا اگر چو دو چشمت هزار جان باشد
چو حلقۀ کمرت با تو در میان باشد

گر استخوانِ تنم هم چو سرمه خاک شود
هنوز بویِ تو ام در مشامِ جان باشد

چه گونه صورتِ شیرین هنوز در سنگ است
خیالِ رویِ تو در چشمِ من چنان باشد

کمندِ زلفِ تو در گردنم همی تابد
چو خون به گردنِ ظالم که جاودان باشد

من از میان بروم چون تو در میان آیی
محبّتِ ازلی را همین نشان باشد

جهان به رویِ چو ماهِ تو خرّم است و به لطف
مقابلِ تو نه ممکن که در جهان باشد

دهانت ار به حلاوت نبات نیست چرا
چو چشمۀ خضرش سبزه بر کران باشد

لبش هر اینه کی باشد از خضر خالی
کسی که چشمۀ حیوانش در دهان باشد

به رغمِ من سرِ زلفت به دستِ بادِ صبا
مده که غیرتِ من بیش تر از آن باشد

بپوش روی ز کوته نظر که صحبتِ او
گران بود پس اگر چند رایگان باشد

مکن در آینه رویِ نکو نگاه بسی
که عاشق از پیِ معشوق بد گمان باشد

به دوستی که وصالِ توم چنان باید
که هم چو صورتِ جان از نظر نهان باشد

قبول کن ز نزاری حدیثِ عشق ومگوی
که لافِ مدّعیان بر سرِ زبان باشد

به گوشِ جان بشنو کز میانِ جان گوید
حکایتی که درو سرّ عاشقان باشد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.