۲۸۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۱۵

هر دل که مقیم لامکان شد
در عالم امر قهرمان شد

فارغ ز قبول کفر و دین گشت
بیرون زحدود جسم و جان شد

او نیست ولی به حکم وحدت
هر چیز که اوست مطلق آن شد

در غیب سخن نمی توان گفت
وز غیب به در نمی توان شد

آنکس بدید بی بصر گشت
وآنکس که شنید بی زبان شد

سریست میان اهل باطن
کز عینِ عیان ما نهان شد

چون کرد ظهور در بطون باز
بر چشم عیان ما نهان شد

از ذات و صفات هرکه شد محو
مستغرق ذات بی نشان شد

گویند نزاریِ هوایی
از عقل بگشت و در هوان شد

دنیا به خران دهر بگذاشت
عیسی به طواف آسمان شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.