هوش مصنوعی: این شعر از حسرت دوری از دوستان و عزیزان می‌گوید و درد جدایی را توصیف می‌کند. شاعر از ناامیدی و رنج‌های عاطفی خود سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که تنها کسانی که این درد را تجربه کرده‌اند، می‌توانند ارزش اتصال و دوستی را درک کنند. همچنین، او از محبت پایدار بین دوستان و ضرورت تحمل سختی‌ها برای حفظ این روابط صحبت می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و پیچیده است که درک آن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج جدایی و ناامیدی نیاز به بلوغ عاطفی دارند.

شمارهٔ ۵۲۹

مگر صبا به فلانی سلام ما برساند
که راز ما نکند فاش چونکه نامه بخواند

به قاصدی چه توان گفت خاصه قصه دری
که گر به کوه بگویم ز غصه خون بچکاند

کسی که درد جدایی ز دوستان نکشیده ست
هنوز تا نکشد قدر اتصال نداند

اجل کجاست که بر جان ما زند به شبی خون
مرا ز خویشتن و خلق را ز من برهاند

مرا مگوی پدر کز حبیب باز ستان دل
بلی که جان بدهم نیز اگرچه دل بستاند

محبتی که موکد بود میان دو مشفق
هنوز بعد قیامت هزار سال بماند

ضرورت است که فرزند پند بشنود آری
ولی قبول پذیرفتن ای پدر نتواند

ترا فراغت و مارا درون سینه جراحت
به تیر غمزه‌ء شوخی که از سپر بجهاند

کسی که دل به جگر گوشه ای نداد حیاتش
حرام باد که عمری به هرزه می گذراند

کنار دوست کسی را میسر ست گرفتن
که دامن از همه آلایش غرض بفشاند

ضرورت است نزاری جفای دوست کشیدن
چو سایه بر عقبش میرو ار ز پیش براند
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.