۲۹۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۵۷

مجاوران صوامع مگر نمی دانند
که ساکنان خرابات عشق مردانند

قلم به حرف خطا می کشند در قومی
که بر جریده محصول حاصل ایشانند

بهشت و دوزخ ایشان حضور و غیبت اوست
اگر نه غافل از اینند و فارغ از آنند

رحیق و کوثر و حور و قصور و طوبی را
به یک نظر بدهند و غنیمتی دانند

چه حاجت آتش دوزخ که خویشتن از دوست
به اختیار بسوزند اگر جدا مانند

مجاهدان مترصد نشسته اند که جان
فدای دوست چو فرمان دهد برافشانند

فغان ز قصه زرّاقیان زهد فروش
جهود باشم ار آن کافران مسلمانند

برون نه از حد هستی و از وجود قدم
که بازماندگان خویشتن پرستانند

نزاریا بده انصاف خود چه می دانی
که گر تو خود بدهی ورنه از تو بستانند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.