هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از انتظار و امید به بازگشت عزیزی سخن می‌گوید. او از رنج فراق، اشتیاق دیدار، و امیدواری به بازگشت محبوب با وفا می‌گوید. همچنین، شاعر از ترس خطا و نگرانی‌های خود می‌نویسد و از خداوند طلب کمک و فضل می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم ادبی کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۵۷۹

هیچ باشد که سفر کردۀ ما بازآید
به جفا رفت همانا به وفا باز آید

ترسم آن تُرکِ ختایی به خطا میل کند
چون ختایی ست نباید به خطا بازآید

شرمم آید ز خیالش که به کس در نگرم
مُهر بر دیده و دل دارم تا بازآید

نامه ای از دلِ پردرد روان خواهم کرد
تا مگر حاجتم از راه روا بازآید

دستِ امیّد به دامانِ سحر باید زد
برم ار یار بیاید به دعا بازآید

صبحدم دوشی پیامی به صبا دادم و رفت
انتظارست که هر لحظه صبا بازآید

چند بر آتشِ محنت جگرم خواهد سوخت
بو که آبی به رخِ دولتِ ما باز آید

دولت از فضلِ خدا یافته بودم چو برفت
چشم دارم که هم از فضلِ خدا بازآید

چند گویم که نزاری ز فلان باز آمد
به کجا رفت نزاری و کجا باز آید
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.