هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و فراق سخن می‌گوید و احساسات عمیق خود را با تصاویر شاعرانه بیان می‌کند. او از درد فراق، بی‌قراری و سوختگی دل می‌گوید و از نگاه بی‌حیا و بی‌نقاب معشوق شکایت دارد. شعر پر از استعاره و کنایه است و احساساتی چون عشق، اندوه و ناامیدی را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های شاعرانه نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک کامل دارد.

شمارهٔ ۵۸۴

ز بس که در نظرم آفتاب می آید
ز چشمِ مردمکِ دیده آب می آید

همی گذشت به تعجیل و خاطرم می گفت
فرو گریز که مستِ خراب می آید

کبوتری که نشیمن گهش هوایِ دل است
به صید کردنِ جان چون عقاب می آید

حیا نمی کند از مردم و نمی ترسد
ز چشمِ بد که چنان بی نقاب می آید

خدنگِ غمزۀ او بر دلم خطا نشود
وگر خطاست مراهم صواب می آید

دلم بر آتش و افسردگان نمی دانند
که بویِ سوختگی زان کباب می آید

فراق سخت کریه است و صبر مستعجل
متاع نازک و خر در خلاب می آید

نه سینه را به چنین روز عشق می سازد
نه دیده را به چنین دیده خواب می آید

سر و دماغِ گران جانیِ نزاری نیست
مرا که طوقِ گریبان طناب می آید
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۸۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.