هوش مصنوعی:
این شعر بهاری از حافظ، با تصاویر زیبا و استعارههای غنی، به توصیف طبیعت بهار، عشق و یاد یار میپردازد. شاعر با استفاده از عناصری مانند باد بهاری، گلها، شراب و موسیقی، فضایی عاشقانه و روحنواز خلق میکند. احساس شوق و اشتیاق به یار و زیباییهای طبیعت در سراسر شعر موج میزند.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مضامین عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند شراب و مینوشی (هرچند به صورت نمادین) ممکن است برای گروههای سنی پایینتر مناسب نباشد.
شمارهٔ ۵۸۵
ز باد بویِ عرق چینِ یار می آید
خصوص آن که نسیمِ بهار می آید
چو سر ز جیبِ عرق چین برآورد گویی
نسیمِ خلد ز دار القرار می آید
کدام آهویِ مشکین که در رکاب ِبهار
سپاهِ تبّت و چین و تتار می آید
چه موسم است و چه معجز که مَرغ زارِ بهشت
بدین جهان ز پیِ اعتبار می آید
بهار ساقیِ بزمِ مخدّراتِ چمن
مشاطه وار به رنگ و نگار می آید
به کف پیاله و لاله گرفته می طلبد
بنفشه را که به دفعِ خمار می آید
درو دمد دمِ بادِ سَحَر به سحرِ حلال
و گرنه بید چرا مشک بار می آید
فضایِ باغ بیاراست فرشِ زنگاری
که ابر بر سرِ گل پرده دار می آید
شکوفه باز به طرفِ چمن درم ریزان
فرازِ سبزه به رسمِ نثار می آید
نثارِ موکبِ حسنِ غزال چشمان را
کم از سری بود آن هم به کار می آید
ز چنگ نیست که آوازِ زیر و زاریِ او
ز ناله هایِ نزاریِ زار می آید
در آرزویِ لبِ یارِ مهربان هر شب
ز سینه جان به لبم چند بار می آید
ز نوکِ خارِ مژه اشکِ لاله گون بچکد
چو یادم از گلِ رخسارِ یار می آید
خصوص آن که نسیمِ بهار می آید
چو سر ز جیبِ عرق چین برآورد گویی
نسیمِ خلد ز دار القرار می آید
کدام آهویِ مشکین که در رکاب ِبهار
سپاهِ تبّت و چین و تتار می آید
چه موسم است و چه معجز که مَرغ زارِ بهشت
بدین جهان ز پیِ اعتبار می آید
بهار ساقیِ بزمِ مخدّراتِ چمن
مشاطه وار به رنگ و نگار می آید
به کف پیاله و لاله گرفته می طلبد
بنفشه را که به دفعِ خمار می آید
درو دمد دمِ بادِ سَحَر به سحرِ حلال
و گرنه بید چرا مشک بار می آید
فضایِ باغ بیاراست فرشِ زنگاری
که ابر بر سرِ گل پرده دار می آید
شکوفه باز به طرفِ چمن درم ریزان
فرازِ سبزه به رسمِ نثار می آید
نثارِ موکبِ حسنِ غزال چشمان را
کم از سری بود آن هم به کار می آید
ز چنگ نیست که آوازِ زیر و زاریِ او
ز ناله هایِ نزاریِ زار می آید
در آرزویِ لبِ یارِ مهربان هر شب
ز سینه جان به لبم چند بار می آید
ز نوکِ خارِ مژه اشکِ لاله گون بچکد
چو یادم از گلِ رخسارِ یار می آید
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.