هوش مصنوعی:
این متن بیانگر درد و رنج عاشقانه است که در آن شاعر از نرسیدن به معشوق و تحمل رنجهای عاشقی مینالد. او از فراق، ملامتهای دیگران و نرسیدن به وصال سخن میگوید و در نهایت اشاره میکند که بسیاری در این راه رفتهاند، اما هیچکس به پایان مطلوب نرسیده است.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و پیچیده است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۵۹۲
چه محنت است که در عاشقی به ما نرسید
کجا شدیم که صد فتنه از قفا نرسید
به رویِ ما همه رنجی رسید در غمِ دوست
مگر که راحتِ رویش به رویِ ما نرسید
فراغتِ دل از آن داشتیم یک چندی
که عشقِ او به سرِ جانِ مبتلا نرسید
طمع به وصلِ چو اویی حماقتی ست عظیم
که پادشاهیِ عالم به هر گدا نرسید
اگر ز عشق ملامت به ما رسد چه عجب
بلایِ سرزنشِ عاشقات کجا نرسید
ز هجر و وصل چه نقصان کمالِ مجنون را
اگر به خلوتِ لیلی رسید یا نرسید
نزاریا چو تو رفتند ره روان بسیار
که یک رونده درین ره به منتها نرسید
کجا شدیم که صد فتنه از قفا نرسید
به رویِ ما همه رنجی رسید در غمِ دوست
مگر که راحتِ رویش به رویِ ما نرسید
فراغتِ دل از آن داشتیم یک چندی
که عشقِ او به سرِ جانِ مبتلا نرسید
طمع به وصلِ چو اویی حماقتی ست عظیم
که پادشاهیِ عالم به هر گدا نرسید
اگر ز عشق ملامت به ما رسد چه عجب
بلایِ سرزنشِ عاشقات کجا نرسید
ز هجر و وصل چه نقصان کمالِ مجنون را
اگر به خلوتِ لیلی رسید یا نرسید
نزاریا چو تو رفتند ره روان بسیار
که یک رونده درین ره به منتها نرسید
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.