هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از اضطراب و بی‌قراری خود می‌گوید و تنها تسکین آن را در نوشیدن شراب می‌داند. او از درد دل و رنج‌های روحی خود سخن می‌گوید و از ساقی می‌خواهد که با دادن شراب، آرامش را به او بازگرداند. همچنین، شاعر از ملامت‌های دیگران و تأثیر آن بر روحیه خود شکایت می‌کند و در نهایت به یاد دوستان و لذت‌های گذرا اشاره می‌کند.
رده سنی: 18+ این شعر به موضوعاتی مانند شراب‌خواری و اضطراب‌های روحی می‌پردازد که ممکن است برای مخاطبان زیر 18 سال مناسب نباشد. همچنین، محتوای عرفانی و غمگین آن نیاز به درک و بلوغ فکری بیشتری دارد.

شمارهٔ ۵۹۷

ساقیا تا خاطرم گیرد قرار
بیش تر هین هان بده کاسی سه چار

اضطرابِ خاطرِ مجروح را
جز به می تسکین نیاید می بیار

تا شود ساکن زمانی دردِ سر
دست گیرم باش یک دم پای دار

تو مرا معذور دار ار من تو را
رنجه می دارم به حکمِ اضطرار

بی قرارم از چه از بس دردِ دل
تو درین آتش ممانم بی قرار

میخِ مجلس بودن از کسلانی است
در گرانان در فرو بند استوار

از ملامت می شود مغزم تهی
با گران جان نسبتی دارد خمار

خونِ رز در گردنِ هر کس دریغ
احتراز از خونِ ناحق زینهار

می خوری چندان مخور کز دستِ عقل
جهل بستاند زمامِ اختیار

ما و می بر یادِ رویِ دوستان
با کسی دیگر نزاری را چه کار

حالیا غلمان و حوران حاضرند
بر امیدِ نسیه تا چند انتظار
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.