هوش مصنوعی: این شعر از نزار قبانی، شاعر معاصر عرب، بیانگر درد و رنج عشق و دل‌باختگی است. شاعر از فراق و دوری معشوق می‌نالد و از دل‌هایی که در راه عشق فدا شده‌اند، سخن می‌گوید. او از ناپایداری عشق و دل‌شکستگی‌هایش می‌گوید و در نهایت، به ستایش معشوق و عشق حقیقی می‌پردازد.
رده سنی: 16+ متن شامل مضامین عاشقانه و دل‌شکستگی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار باشد.

شمارهٔ ۷۶۷

پیرانه سر ز دست بدادم عنانِ دل
من پیر و مبتلا به هوایِ جوانِ دل

هر روز چون نَفَس به لب آمد هزار بار
در آرزویِ رویِ دل آرای جانِ دل

بی دل ترست هر که نگه می کنم ز من
خود هیچ کس نشان ندهد از نشانِ دل

با آن که دل ندارم و در بندِ جان نی ام
ترسم ز آهِ سینه ی آتش فشانِ دل

رفته ست مرغِ دل ز نشیمن گهِ قدیم
از بس که عشق تفرقه کرد آشیانِ دل

بیزارم از دلی که به جان آمدم از او
هر جا که خواه گو برو ای خان و مان دل

آباد باد حسنِ تو گر دل خراب شد
گوهر چه خواه باش مه این و مه آنِ دل

آن جا که دوست است به جز دوست هیچ نیست
کونّین را چه مرتبه در لامکانِ دل

پنجاه سال گفتم و پایان پدید نیست
تا چند جان کنم ز پیِ داستانِ دل

هم چون نزاریی دگر اندر رکابِ عشق
هرگز نداد هیچ کس از کف عنانِ دل
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.