هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از بی‌تابی و بی‌قراری خود در عشق می‌گوید و از جدایی و فریب‌های معشوق شکایت دارد. او اظهار می‌کند که دیگر تحمل این همه ناز و اذیت را ندارد، اما همچنان وفادار و عاشق باقی می‌ماند. شاعر از وضعیت دشوار خود می‌گوید که نه با معشوق می‌تواند باشد و نه بدون او، و از سرنوشت خود نگران است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسات پیچیده‌ای که در شعر بیان شده‌اند، برای درک و ارتباط برقرار کردن، به بلوغ عاطفی و تجربه‌ی زندگی نیاز دارند. نوجوانان و بزرگسالان بهتر می‌توانند با این مضامین ارتباط برقرار کنند.

شمارهٔ ۷۹۹

بیا کز تو نمی باشد شکیبم
به جان آمد دل از چندین فریبم

مکن تدبیرم ای جان در جدایی
که خون شد زهره آخر زین نهیبم

اگر نازی کنی آری و لیکن
نباشد طاقت چندین عَتیبم

اگر صد ره عنان از من بپیچی
منت تا زنده باشم در رکیبم

بهل تا سر نهم بر پشت پایت
چه می داری چو زلفت بر نشیبم

نه با تو می توانم بُد نه با خود
که خواهد برد بیرون زین حجیبم

بدین زاری بریدن از نزاری
بدین زودی نباشد در حسیبم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.