هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر عاشقانه، احساسات عمیق خود را نسبت به معشوق بیان میکند. او از دیدار معشوق چنان شادمان میشود که غم و شادی دنیا را فراموش میکند. اگرچه به بوسه و نزدیکی دسترسی ندارد، اما تنها با نگاه کردن به چشمان معشوق شاد میشود. شاعر از همه چیز جز معشوق بیزار است و خود را آزاده از همه چیز میداند. او خود را به بخت و اقبال معشوق سپرده و از هجران رنج میبرد. شاعر به عشق به معشوق به عنوان اساس زندگی خود مینگرد و معتقد است که غم عشق او را از پای درخواهد آورد. در پایان، شاعر از معشوق میخواهد که مانند پری از دید انسانها پنهان بماند، زیرا در میان انسانها مردمی وجود ندارد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند هجران و غم عشق ممکن است برای سنین پایینتر سنگین باشد.
شمارهٔ ۸۱۸
چنان به رویِ تو هر بامداد دل شادم
که می برد غم و شادی زمانه از یادم
اگر چه بوس و کناری نمی شود حاصل
ز گوشه هایِ دو چشمت به یک نظر شادم
مگر ز چشمِ تو از هر چه مست بیزارم
مگر ز قّدِ تو از هر چه هست آزادم
چو بخت معتکفِ آستانت بودم و هجر
چو خاک بر سرِ کویِ تو داد بر بادم
همین که عشق اساسِ محبّت تو نهاد
یقین شدم که غمت می کَند ز بنیادم
نزاریا چو پری باش ز آدمی پنهان
که نیست مردمی اندر قبیلۀ آدم
که می برد غم و شادی زمانه از یادم
اگر چه بوس و کناری نمی شود حاصل
ز گوشه هایِ دو چشمت به یک نظر شادم
مگر ز چشمِ تو از هر چه مست بیزارم
مگر ز قّدِ تو از هر چه هست آزادم
چو بخت معتکفِ آستانت بودم و هجر
چو خاک بر سرِ کویِ تو داد بر بادم
همین که عشق اساسِ محبّت تو نهاد
یقین شدم که غمت می کَند ز بنیادم
نزاریا چو پری باش ز آدمی پنهان
که نیست مردمی اندر قبیلۀ آدم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.