هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دل‌بستگی به معشوقی زیبا می‌گوید که نگاهش را در راهی به دام انداخته است. او از سردرگمی و فتنه‌ای که این نگاه در دلش ایجاد کرده سخن می‌گوید و از دست دادن دلش را به شکلی شاعرانه توصیف می‌کند. شاعر میان دل و نگاه خود در تعارض است و گاهی خود را مقصر می‌داند و گاهی نگاهش را. در نهایت، او از این وضعیت ناراضی است و آرزو می‌کند که از این بلا رها شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و تعارضات درونی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و صنایع ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۸۵۱

فتاد بر صنمی دی به رهگذر نظرم
کزان جمال ندیدست خوبتر نظرم

دلم ز دست شد و دل برم نشد معلوم
چه فتنه بود که دریافت بر گذر نظرم

چرا به رفتن دل طیره می شوم که هنوز
برفت و باز نیامد از آن نظر نظرم

به یک حساب شکایت نه واجبست از دل
که اعتراض خطا لازم است بر نظرم

گنه ز جانب دل چون نهم که بیچاره
نخواست تا نپسندید پیش تر نظرم

به یک حساب دگر در گناه می آید
اگر چه معترفم من که مختصر نظرم

بمی رود به نخستین نظر نمی باید
که تا چگونه درآید بدان دگر نظرم

صواب نیست برون آمدن ز کنجم اگر
خطاست روی نگو ایستاده در نظرم

اگر چنان چه دل این دل بود نزاری من
ازین بلا دگر آرد بسی به سر نظرم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.