۳۱۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۵۱

فتاد بر صنمی دی به رهگذر نظرم
کزان جمال ندیدست خوبتر نظرم

دلم ز دست شد و دل برم نشد معلوم
چه فتنه بود که دریافت بر گذر نظرم

چرا به رفتن دل طیره می شوم که هنوز
برفت و باز نیامد از آن نظر نظرم

به یک حساب شکایت نه واجبست از دل
که اعتراض خطا لازم است بر نظرم

گنه ز جانب دل چون نهم که بیچاره
نخواست تا نپسندید پیش تر نظرم

به یک حساب دگر در گناه می آید
اگر چه معترفم من که مختصر نظرم

بمی رود به نخستین نظر نمی باید
که تا چگونه درآید بدان دگر نظرم

صواب نیست برون آمدن ز کنجم اگر
خطاست روی نگو ایستاده در نظرم

اگر چنان چه دل این دل بود نزاری من
ازین بلا دگر آرد بسی به سر نظرم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.