هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از توبه و بازگشت به گناه سخن میگوید. او از ضعف خود در برابر وسوسهها مینالد و از این که نتوانسته به عهد خود وفا کند، اظهار پشیمانی میکند. همچنین، به موضوعاتی مانند خودشناسی، عرفان، و رهایی از تعلقات دنیوی اشاره میکند. در پایان، شاعر به جوانمردی و صلاحیت اخلاقی اشاره دارد و تأکید میکند که نمیخواهد کسی از او طمع داشته باشد.
رده سنی:
18+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند توبه و بازگشت به گناه ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین یا نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۸۵۳
توبه ای کردم و گفتم که دگر می نخورم
تا منم باز دگر نام من و می نبرم
به ستم توبه ی مستحکم من بشکستند
چه قضا بود که ناگاه درآمد به سرم
طمعم بود که از غیب حضوری بخشند
چون بدیدم من مسکین نه سزای حضرم
محشر این است که من هر دم و هر لحظه درو
بل که خود هر نفسی در عرصات حشرم
من به خشنودی دل از سر جان آزادم
بر مقامی چه نهم دل که به جان در خطرم
خبر آن نیست که از کس خبری گویم باز
خبر این است که از خویش نباشد خبرم
گر از اسرار نهان بی خبران بی خبرند
ای مسلمانان من بی خبر بی خبرم
من به امرالله در خلق اضافت بینم
من به عین الله در عالم اشیا نگرم
هوس دنیی و عقبی ز سرم بیرون شد
تا به کی عشوه که خاطر بگرفت از سمرم
سالکم مرحله بر مرحله می پردازم
مسرعم مرتبه از مرتبه می برگذرم
به جوان مردی مردان جهان باز که گر
همه عالم به جوی نیست جوی غم نخورم
همه بی من بود و هیچ نباشد بی او
راستی آنچه صراط است که من می سپرم
تا کسی را طمع از من نبود ستر و صلاح
هر زمان پرده ی پرهیز نزاری بدرم
تا منم باز دگر نام من و می نبرم
به ستم توبه ی مستحکم من بشکستند
چه قضا بود که ناگاه درآمد به سرم
طمعم بود که از غیب حضوری بخشند
چون بدیدم من مسکین نه سزای حضرم
محشر این است که من هر دم و هر لحظه درو
بل که خود هر نفسی در عرصات حشرم
من به خشنودی دل از سر جان آزادم
بر مقامی چه نهم دل که به جان در خطرم
خبر آن نیست که از کس خبری گویم باز
خبر این است که از خویش نباشد خبرم
گر از اسرار نهان بی خبران بی خبرند
ای مسلمانان من بی خبر بی خبرم
من به امرالله در خلق اضافت بینم
من به عین الله در عالم اشیا نگرم
هوس دنیی و عقبی ز سرم بیرون شد
تا به کی عشوه که خاطر بگرفت از سمرم
سالکم مرحله بر مرحله می پردازم
مسرعم مرتبه از مرتبه می برگذرم
به جوان مردی مردان جهان باز که گر
همه عالم به جوی نیست جوی غم نخورم
همه بی من بود و هیچ نباشد بی او
راستی آنچه صراط است که من می سپرم
تا کسی را طمع از من نبود ستر و صلاح
هر زمان پرده ی پرهیز نزاری بدرم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.