هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از رازداری و غمهای پنهان خود میگوید که نمیتواند آنها را با دیگران در میان بگذارد. او در ظاهر با مردم سخن میگوید، اما در باطن تنها به دوستش فکر میکند. شوق و عشق او چنان شدید است که ذوقش را بیخود کرده و او را از پرداختن به دیگران بازمیدارد. رقیبش مانع از دیدار او با معشوق میشود، اما شاعر همچنان مقاومت میکند. در پایان، پدرش به او هشدار میدهد که تحمل این عشق سوزان دشوار است، اما شاعر با وجود تمام سختیها، به عشق خود پایبند میماند.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عاطفی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند رازداری، مقاومت در برابر سختیها و تعارضات عاطفی برای نوجوانان کمسنوسال ممکن است پیچیده باشد.
شمارهٔ ۸۵۹
فغان از مردمِ چشمم که بیرون می دهد رازم
نمی یارم به کس دیدن چو این دیده ست غمّازم
به خاطر یاوه می رانم سخن با هر که می گویم
به باطن دوست می بینم نظر با هر که اندازم
چنان مستغرقِ شوقم که بی خود می کند ذوقم
ز بس مشغولیِ خاطر از آن با کس نپردازم
رقیبم گوش می دارد که پیشِ دوست نگذارد
به شمشیر از سرِ کویش ندارد هیچکس بازم
پدر گفت ای نزاری چند بر آتش توان بودن
به وسع و طاقتم چندان که می سوزند می سازم
نمی یارم به کس دیدن چو این دیده ست غمّازم
به خاطر یاوه می رانم سخن با هر که می گویم
به باطن دوست می بینم نظر با هر که اندازم
چنان مستغرقِ شوقم که بی خود می کند ذوقم
ز بس مشغولیِ خاطر از آن با کس نپردازم
رقیبم گوش می دارد که پیشِ دوست نگذارد
به شمشیر از سرِ کویش ندارد هیچکس بازم
پدر گفت ای نزاری چند بر آتش توان بودن
به وسع و طاقتم چندان که می سوزند می سازم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.