هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی بیانگر وابستگی و عشق عمیق شاعر به معشوق است. شاعر خود را کاملاً متعلق به معشوق می‌داند و از هر چیزی که دارد، نور معشوق را منشأ آن می‌خواند. او از هجران و فراق معشوق رنج می‌برد و خود را بنده‌ای مطیع و عاشقی پنهان و آشکار می‌داند. شعر همچنین اشاره‌هایی به مفاهیم عرفانی مانند وحدت وجود و مستی عرفانی دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از اشارات عرفانی نیاز به درک و تجربه بیشتری از ادبیات و فلسفه دارند.

شمارهٔ ۸۹۱

من کی ام تا گویمت آنِ توام
کافر غیر ار مسلمان توام

این نمی دانم ولی می دان آنک
هر چه هست از نور رخشان توام

نفس را در اهتمام من بدار
تا توانم گفت سگ بان توم

تیرباران فراغت بس نبود
کشته ی شمیشیر هجران توم

گر شوم مستغرق اندر ذات تو
شاید ار گویم همه آن توام

نه غلط این جا که گوید که شنود
بس که خواهد گفت حیران توام

نیست با ستر و ظهورم هیچ کار
عاشق پیدا و پنهان توام

مو کشان در حلقه ی مستان کشید
حلقه ی زلف پریشان توام

گر به آزادی قبولم می کنی
بنده ی مطواع فرمان توام

هر کجا چوگان حکمت می برد
در تماشاگاه میدان توام

هر چه می دانند دانایان مرا
نیست با آن کار ، نادان توام

بیش از این نتوان گفت باز
گوهر اسرار را کان توام
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.