هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه از زبان عاشقی بیان می‌شود که درگیر عشق و فراق است. او از درد فراق و بندهای عشق می‌گوید و اظهار می‌کند که پایبند زلف معشوق است. شاعر از عشق و وفاداری خود سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که حتی در فقر و ناتوانی، عشق او را ثروتمند می‌کند. همچنین، او از امید به وصال و رهایی از غم می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۸۹۷

فرو شده است به گل باز تا کمر پایم
بر آر عقل بیا گو از ین خطر پایم

از این وحل به حیل نیست روی استخلاص
کمند زلف تو هم برکشد مگر پایم

خوش است عالم آشفتگی دریغ که نیست
سلاسل سر زلفت نهاده بر پایم

به هر کجا که قدم می نهم مگر گویی
به زیر آتش تیزست وز زبر پایم

ز بس که خون دل و دیده ریختم بر خاک
به احتیاط به کویت کند گذر پایم

بر آستانه ملازم شود چو از در تو
امید نیست که جایی دگر شود پایم

گرم به شادی رویت وصال دست دهد
به زینهار در افتد غم تو در پایم

مرا فقیر مدان کز نثار چشم من است
همیشه بر سر گنجینه ی گهر پایم

اگر چه نیست برآورده ی قضا دستم
و گر چه هست فرو بسته ی قدر پایم

مگو نزاری عاشق چه مرد عشق من است
که در وفای تو قطبی ست معتبر پایم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.