هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از تجربه‌ی درد عشق الهی سخن می‌گوید. شاعر بیان می‌کند که با چشیدن این درد، از تعلقات دنیوی رها شده و به فنا (نابودی خود در برابر معشوق) رسیده است. او از عجایب عشق الهی می‌گوید و اینکه درمانی برای این درد نمی‌یابد، چرا که آن را با جان و دل خریده است. با ظهور نور معشوق، پرده‌های غیب کنار رفته و به حقیقت رسیده است. در نهایت، شاعر از قطع تعلقات دنیوی و رسیدن به وصال معشوق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از اصطلاحات خاص تصوف ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، درک کامل این شعر نیاز به آشنایی با ادبیات عرفانی و فلسفه‌ی اسلامی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

شمارهٔ ۹۱۴

تا دُردیِ درد او چشیدیم
دامن ز دو کون در گرفتیم

با هم نفسان درد عشقش
در کنج فنا بیارمیدیم

بر بوک یقین که بوک بینیم
زهری به گمان دل چشیدیم

گه در هوسش ز دست رفتیم
گه در طلبش به سر دویدیم

در عالم عشق او عجایب
آوازه ی او بسی شنیدیم

درمان چه کنیم درد او را
کین درد به جان و دل خریدیم

عشقش چو به ما نمود خود را
صد پرده به یک زمان دریدیم

نور رخ او چو شعله ای زد
خود را زفروغ او بدیدیم

می دان تو که ما ز آب و خاکیم
زین هر دو برون رهی گزیدیم

چه آب و چه خاک زآن چه ماییم
در پرده ی غیب ما بدیدیم

چون پرده ز روی کار برخاست
از خود نه ازاو بدو رسیدیم

پیوستگیی چویافت نزاری
از ننگ خود از خودی بریدیم
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.