۳۱۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۱۶

هر چه بر اندیشم از تو زار بگریم
مردمکِ دیده در کنار بگریم

نشترِ رقّت فرو برم به رگِ جان
وزمژه خونابِ ابروار بگریم

یاد کنم زان چو سیم سیبِ زنخ‌دان
وز حَدّقان دانه‌ی انار بگریم

سیمِ بنا گوشِ تو چو در نظر آرم
بر ورقِ زرِّ کم عیار بگریم

هر نفس از حیرتِ زمرّدِ خطّت
عبرتِ یاقوتِ‌آب‌دار بگریم

تا بنسوزم ز سینه آه برآرم
تا بنشانم ز دل غبار، بگریم

هرچه بنالم به اضطراب بنالم
هر چه بگریم به اعتبار بگریم

گفت کسی پیشِ من ز درِّ عدن باز
گفتمش اندر دمی هزار بگریم

از دُرَر دیده نزاری مسکین
باز مگو پیشِ من که زار بگریم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.