هوش مصنوعی: این شعر از درد و رنج عاشقانه و فراق سخن می‌گوید. شاعر از بی‌توجهی معشوق شکایت دارد و از ناتوانی و بی‌پناهی خود می‌نالد. او از آتش هجران می‌سوزد و از معشوق می‌خواهد که به او رحم کند. همچنین، ترس از مرگ در فراق و امید به دیدار دوباره در این شعر نمایان است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه‌ی عمیق و احساسات شدید مانند درد فراق و ترس از مرگ است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد. همچنین، درک کامل این شعر نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد.

شمارهٔ ۹۲۴

آخر بمردم از غمت ای زندگانیم
دریاب اگر نه درد و دریغا جوانیم

هیچ از خدا نترسی و رحمت نمی‌کنی
بر عاجزی و بی‌کسی و ناتوانیم

هرگز نهایتی نکند سر گرانیت
هرگز به غایتی نرسد مهربانیم

سر برنگیرم از پسِ در گرز پیشِ خود
هم‌چون سگ از مقابلِ مسجد برانیم

خوش خوش بسوختم چو سپند آر چه روز و شب
با آبِ دیده بر سرِ آتش نشانیم

می‌سوزیم بر آتشِ هجران روا مدار
یک ره به خویشتن برسان گر توانیم

ترسم که در فراقِ تو ناگه اجل رسد
بازآیی و زِ خلق نیابی نشانیم

یا سعی کن که پیشِ اجل بازیابمت
یا جهد کن کزین همه غم وا رهانیم

تا کی به جان رسم زِ تو آخر نزاریا
روزی بود مگر که به جانان رسانیم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.